کفتار راه راه

هفته ی بعد یکشنبه کلاس داشتیم و من اصلا دلم نمیخواست برم. اما از اون جایی که نگران غیبت خوردن این ها بودم و تایم قبل و بعدش هم کلاس داشتم رفتم. اصلا نگاهش نکردم حین درس دادن فقط یکی دو بار نگاهش کردم که فهمیدم هر زمان نگاهش میکنم صداش جون میگیره پررو میشه تیکه میندازه ولی وقتی نگاهش نمیکردم انگار یه آدم ترسیده ی ناراحت باشه حتی صداش می لرزید و اصلا شوخی نمیکرد. منم میدونستم این طوریه کرمم میگرفت اذیتش کنم بنابراین اصلا نگاه نمی کردم بهش خوشم می اومد آزارش بدم و دلم نمیخواست صداش جون بگیره و تمرین ها رو هم ایمیل کردم اون هفته و ترجیح دادم هیچ وقت تمرین ها رو ازتلگرام نفرستم که بخواد حرف بزنه ولی ایمیل رو جواب داد. هفته ی بعدش که تمرین باید میفرستادیم من تو سایت دانشکده بودم و براش ایمیل فرستادم و ازش خواستم اگه ایرادی تو کار هست و نمره ی کامل نمیگیرم بگه که اصلاح کنم تا تو سایت هستم و به سیستم دسترسی دارم. یکی دو ساعت تو سایت نشستم و منتظر بودم جواب ایمیل نیومد. بهش توی تلگرام پیام دادم گفت که بیرون هست و نمیتونه فایل رو چک کنه و ازم خواست اسکرین بگیرم بفرستم که اگر مشکل داره بهم بگه اصلاح کنم من فرستادم و اون گفت کجا خطا دارم و باید اصلاح بشه منم درست کردم و دوباره فایل رو ایمیل کردم و پرسیدم خیالم راحت باشه نمره کامل هست. که یهو پیام داد که تو خیلی باهوشی و تمرین هات خوب انجام میدی شخصیت تدریسی داری یکی از بچه ها به مشکل برخورده میتونی کمکش کنی؟ من پرسیدم کیه و اون اسم سیب رو آورد. سیب همیشه از من جزوه میگیره و دختر درس خونی نیست اصلا هم حسش نبود ولی کفتار گفت بهت مثبت میدم. منم قبول کردم. رفتم تو سایت گشتم سیب رو پیدا کردم بهش کمک کنم که یهو سماق هم اومد که به سیب کمک کنه. ته ذهنم در آن واحد این چرخید که کفتار با من و سیب و سماق در ارتباط هست و در آن واحد به قطع یقین رسیدم. بعدش تو تلگرام ازم تشکر کرد و شبش پیام داد این هنوز فایلش نفرستاده بهش صفر بدم به نظرت؟ تو کلاس سرش تو گوشیه منم به حرفاش اصلا اهمیت ندادم. راستی یه پیامم داد که سیب به من پیام داده و ازم شماره ی تو رو خواسته من شماره ی تو رو ندارم و داشتمم نمیدادم که من هم متعجب گفتم سیب همیشه از من جزوه میگیره فکر کنم شماره ام رو داره و اونم گفت شاید خواسته یه دستی بزنه ببینه من و شما در ارتباط هستیم یا نه؟ منم خیلی به حرفاش اهمیت ندادم حرفاش یه کم باعث شد نسبت به سیب حس خوبی نداشته باشم. تو فکرم اینا می چرخید به سیب کمک کن بهت مثبت میدم ممکن هست سیب براش خیلی مهم باشه اما با سماق هم که در ارتباط هست. نزدیک عید بود که بچه ها کلاس ها رو کنسل میکردند و این ها که همون موقع ها پیشاپیش عید رو تبریک گفت. بعدش تو عید فکر کنم هفتم هشتم بود که تو گروه پیام داد دوستانی که تو مناطق سیل زده هستند و نمیتونند خودشون رو به کلاس برسونند به من اطلاع بدهند. اون لحظه وقتی پیام رو دیدم گفتم اولا که تعطیلات هنوز ادامه داره الکی چرا استرس تموم شدنش میده دوما هر کی غیبت کنه خودش زبون داره که به استاد بگه به این ربطی نداره هیچی بی تفاوت گذشتم که چند روز بعد اومد تو پی وی پیام داد شما درگیر سیل نشدین خودتون به کلاس میتونید برسونید؟ گفتم نه درگیر سیل نیستم و کلاس رو میام.

ماجرای کفتار

قصد دارم طی چند پست متوالی ماجرای تی ای رو تعریف میکنم. بهتره بهش نگیم تی ای و از این به بعد اسم کفتار رو واسش انتخاب کنیم. روز اولی که کفتار اومد سر کلاس خودش معرفی کرد برای معرفی خودش اسمش ایمیلش اینا تایپ کرده بود. از علایق خودش حرف زد و از بچه ها هم خواست از علایقشون تو معرفی خودشون استفاده کنند. اونجا من گفتم به موسیقی علاقه دارم. آخر کلاس بچه ها شماره تلفن هاشون روی یه کاغذ نوشتند دادند به من که گروه بزنم. منم به کفتار گفتم لینک گروه رو واستون ایمیل میکنم که کفتار کاغذ رو ازم گرفت و شماره اش رو نوشت، شمارش واسه ایران نبود. بعدش گفت شما به عنوان نماینده رابط کلاس هستین پس من برای کارهای کلاس با شما در ارتباط هستم. من عصر رفتم کارگزاری و اونجا باید معطل میشدم نیم ساعتی تا استعلام بیاد. کاغذ رو از کیفم درآوردم و شروع کردم به وارد کردن شماره ها تا گروه درست کنم و از نت سیم کارت هم استفاده میکردم که با فیلتر شکن فاجعه بود. بعضی ها اد نشدند یعنی تنظیمات تلگرامشون طوری بود که نمیتونستم اد کنم و چون همه رو با یه مخاطب سیو کرده بودم منظورم اینه نوشته بودم کلاس بعد شماره همه ی بچه ها با اسم کلاس ذخیره شد. یه کم تو چک کردن اینکه کی تو گروه عضو شده کی نشده به مشکل برخوردم و سرعت نتم کم بود. برای کفتار و بعضی بچه ها که اد نشده بودند پیام دادم لینک گروه لطفا جوین شوید. دیدم کفتار ازم پرسید کلاس امروز چطور بود؟ منم گفتم که استاد خیلی خشک و مقرراتی هستند و کلاسشون خواب آور هست اما شما بر خلاف اون پرانرژی هستید. از توجه من به درس هم سر کلاس تشکر کرد. بعد میدیدم پیام جوین شدن کفتار تو گروه نمیاد چک کردم دیدم تو گروه بوده و من سهوی فرستادم واسش چون اونم با مخاطب کلاس سیو بود. بعدش گفت به نظر درس خون میایی. کیا درس خون هستند؟ اسم اون خانم که پشت شما میشینه چیه؟ بعد راجع به اینکه نرم افزار رو دارم این ها سوال کرد که من گفتم ندارم و لپ تاپم ویروسیه از سیستم دانشکده استفاده میکنم. که اون گفت لپ تاپت بیار دانشکده ببینم مشکل چیه و بررسی کنم من چهارشنبه و شنبه و یکشنبه دانشکده ام. اون روز سه شنبه بود و فرداش میشد چهارشنبه و من گفتم دانشکده نیستم شنبه میارم. بعد آهنگ فرستاد یه آهنگی که من اصلا خوشم نیومد و یادمم نمیاد چه آهنگی بود ولی گفتم خوب هست. از منم خواست آهنگ بفرستم یادم نمیاد دقیق چیو فرستادم اما اون خوشش اومد و تعریف کرد که اینو اولین بار تو یه کافه شنیده و یه چیزی گفت موزیک خوب مثل قهوه ی دم کشیده است. یا نمیدونم یه حرفایی شبیه بعضی موسیقی ها مثل غذای فست فود هست، منظورش این بود همون طور که اون غذا مغذی نیست و رفع گرسنگی میکنه بعضی موسیقی ها هم ارزش هنری پایینی دارند. بعدش گفت من دارم کار میکنم سخته از این اکانت بیام به اون اکانت یه آی دی داد به من که به این پیام بده حرف بزنیم. در ادامه ی حرف ها من یه آهنگ فرستادم و اون خوشش اومد که گفت فلفل نبین چه ریزه. من منظورش رو درست متوجه نشدم که اون یادم نمیاد دقیق چه واژه هایی به کار برد که حالا منظورش یه چیزی تو این مایه ها بود که اندام ظریفی دارید. بعدش از فلفل هالوپینو گفت و علاقه ی مکزیکی ها به اون و طبع گرم مکزیکی ها همچین چیزهایی گفت. بعدش گفت من خوابم نمیبره یه کم گرمی خوردم و این ها خوابم کن. منم گفتم اشکالی نداره خودت یه جوری بخواب فردا صبح که پاشدی ریست میشی درست میشه. شب بخیر گفتم دیدم باز پیام میده که گفتم برام مهم نیست هر چه قدر پیام بدی این بار گفتم شب بخیر آفلاین میشم و حتی منتظر جواب شب بخیر هم نمیمونم. صبح که بیدار شدم دیدم یه ساعت بعد شب بخیر من پیام داده بود که سنگ کلیه دارم و کلیه درد خوابم نمیبره همچین چیزهایی و خوب سین کردم جواب ندادم. البته اینم بگم هر چی پیام به من داده بود همه رو پاک کرده بود و تو صفحه ام فقط چت های خودم بودم انگار با خودم چت کرده باشم. بعد عصر یهو پیام داد امروز گوشیم شکست و گفت که با دوتا از استادا و رئیس دانشکده صحبت کرده گفتند که ما نمیتونیم با دانشجوها در ارتباط باشیم و منم گفتم شما خیلی برای آینده ی حرفه ایتون زحمت کشیدین و نباید با اینجور چیزها از بین بره قرار شنبه هم کنسل هست پس خدانگهدار و اون گفت مسائل درسی ایرادی نداره پیام بدین. منم سین کردم جواب ندادم. بعد یه ساعت بود که یهو دیدم هر دو تا اکانتش رو دیلیت اکانت کرد و پیام هاش هم همه پاک کرده بود. البته همون روز علاوه بر پاک کردن پیام ها، پیام هاش هم از هر دو اکانت از سکرت چت فرستاده میشد. راستش من خوشحال بودم که قضیه یه روزه جمع شد چون تو این یه روز مخصوصا صبح تا عصر چهارشنبه ذهنم درگیر این بود که این درسم هست نمره میخوام چیکار کنم ازش خوشم نیاد کج و دار مریض تا کردن به نمره لطمه نزنه همچین چیزهایی تو ذهنم بود که وقتی خودش تموم کرد خوشحال شدم و یکی از دوستام گفت این ازت ترسیده که دیشب بهش رو ندادی و اینکه بری به همه بگی هول کرده مطمئن باش بهت نمره خوب میده اما من اون روز به حذف درسم فکر میکردم.