سردرگمی عجیب

یکی از دانشجوهای دکترا بعضی روزها میاد کلاسمون و در حضور استاد بهمون نرم افزار درس میده، خیلی آدم باحال و متفاوتی به نظر میاد. برای کارهای کلاسی و ارسال فایل ها یه گروه تو تلگرام راه انداختیم. بین من و اون یه سری پیام ها تو پی وی رد و بدل شد. باورم نمیشد خیلی پیام ها در عرض چند ساعت بینمون رد و بدل شد و همه ی این ها باعث شد یه صمیمیت زود هنگام نپخته بینمون پیش بیاد مثل یه تب داغی که زود فروکش میکنه و عرق سرد میشینه جاش و همه چی تموم میشه یهویی، الان حس من این طوریه نمیدونم حس اون چطوریه. دیروز بعد کلاس رفتم کارگزاری که کد بگیرم اونجا خیلی معطل شدم تا استعلام سجام بیاد هر چند یه بارم تایید نکرد و من زمان بیشتری معطل موندم حس میکردم اون آقا تو گروه اد نشدن بس که سرعت مزخرف نت کم بود بهش پیام دادم و لینک گروه رو فرستادم. اما مثل این که اد شده بود ازم پرسید کلاس چطور بود؟ منم صادقانه ازش تعریف کردم اما همین ها باعث بحث های طولانی بینمون شد طوری که چیزی که میخواست تو گروه  بفرسته اول با من چک میکرد. قرار شد من شنبه لپ تاپمو ببرم دانشکده و واسم نرم افزار نصب کنه و کمی بعد بحث به موسیقی کشیده شد و برای هم چند آهنگ فرستادیم. همه ی این ها باعث شد یهو اون قدر صمیمی بشیم که همدیگه رو با اسم مستعار صدا کنیم. بعد به خودم اومدم دیدم من یه ترم با این بشر کلاس دارم چرا این کار رو کردم اگه یه کم جا بزنم و رابطه خراب بشه تکلیف نمره ام چی میشه. از طرفی هنوز تکلیف رابطه ی قبلی مشخص نیست واقعا نمیدونم دلفین برمیگرده یا نه، ما خیلی کات کردیم و بعد برگشتیم به هم از طرفی هیچ کس واسه من اون نمیشه حتی دیروز عصبانی شدم از دستش پروفایل گذاشته بود واسه مامانش فرشته ی زمینی تو این همه سال که میشناختمش همچین کاری نکرده بود. من منتظر بودم حداقل یه پیامی بهم بده اما خوب خودمم خراب کردم من دو روز قبلش روز مهندس رو بهش تبریک گفتم ولی اون بهم محل نداد طبیعی بود پیش بینی اینکه پیام نخواهد داد. از طرفی عموما وقتی دختر پسرها از پارتنرشون یه جورایی ضدحال میخورن و ناامید میشن سعی میکنند نشون بدن که فقط مادرم یا پدرم هست که ارزش داره و گوربابای مردها و زن های دیگه، نمیدونم حس عصبانیتش از من چه قدر شدت داره و کی فروکش خواهد کرد از طرفی بلاک نشدم و این یعنی چی؟  شاید من خیلی واسش مهم نیستم و یه جورایی تقریبا دلسرد و کاملا ناامید شدم ظرف این چند روز و فکر میکنم جدی جدی باید فراموشش کنم. از طرفی واقعا قصد رابطه جدید نداشتم و همه ی چت های دیروز یهویی پیش اومد و حتی نمیدونم بعدش چی میشه یه کمی سردرگم هستم. 
نظرات 11 + ارسال نظر
ابوذر چهارشنبه 15 اسفند 1397 ساعت 23:26 http://bestptc.blogsky.com/

راستش را بخوای از یک زمانی تو زندگیت همه چیز معمولی تر میشه
تا قبلش به دنبال معنای هر رابطه ای تو زندگیت هستی می خواهی بدون آدمی که باهش هم کلامی چی فکر می کنه از حرفهایی که میزنه چه منظوری داره بعد از یک مدت می فهمی خیلی چیزها تو زندگی تصادفی هست آدمهایی که امروز فکر می کنی تو زندگیت جدا نشدنی هستند فردا هیچ اثری ازشون تو زندگیت باقی نمی مونه کم کم خودت را بیشتر می شناسی و بیشتر برای بودنت وقت می ذاری از لحظه ها لذت می بری با آدمهایی که شاید فقط همسفر مترو تو هستند راحت تر گرم می گیری بدون اینکه دنبال معنای پنهانشون باشی و این سردرگی کمتر و کمتر میشه

واقعا همین طوری هست که میفرمایید خیلی وقت ها همه چی ناپایدار هست و باید حال خوش اکنون را دریابیم. گاهی هم به سطحی از بی تفاوتی میرسیم که دیگه هیچی واسمون رنگ و بوی یه حس ناب و تازه رو نداره، این دوره ها واقعا زندگی سخت میگذره و حال و هوامون به سادگی عوض نمیشه. اگه گذر کنیم شاید احساسات بهتری تجربه کنیم زندگی را دریابیم اکنون رو دریابیم و آدم ها رو چندان جدی نگیریم.

نون سین پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 17:40 http://free-like-a-bird.blogsky.com

به نظرم راجع به این پسر تی ای عه زیاد سخت نگیر الان به خودت... رها کن بذار مسیر خودشو طی کنه رابطتون به یه نقطه تعادل برسه. شاید بتونه یه تی ای خوب باشه که بیشتر از بقیه فرصت داشته باشی ازش چیز یاد بگیری اصلا و ابدا تو فاز جدیتر شدن نباشه خودش هم...
در مورد دلفین هم...
ببین روانشناسا میگن بین شش ماه تا یه سال باید بین دو تا رابطه زمان باشه تا به طور قطع همه چیز برات تموم شده باشه و هی ذهنت فلش بک نزنه به زمانی که اون آدم قبلیه بود... رو این حساب به نظرم قطعا نباید رابطه جدی ای رو فعلا شروع کنی تا دو سه ماه حداقل که هم مطمئن شی نمیاد هم خودت با شرایط نبودنش به تعادل برسی... اگرم برگشت و اوضاع گل و بلبل شد که چه بهتر...

ولی راجع به تی ای عه زود قضاوت نکن... هنوز چیزی ازش نمبدونی که بگی بهتره یا بدتر:)

کامنتای شایان هم قابل تامل بود!

راستش تی ای که جریانات پیش اومد که کلا همه چیز تموم شد حالا وقت کنم شرح کامل میذارم که دقیقا چه اتفاقاتی افتاد. پس به نوعی دیگه هیچ دغدغه ای راجع بهش ندارم. در مورد زمان دادن و وارد رابطه نشدن به طور جد باهات موافقم و خوب میدونم که اشتباه کردم. در مورد دلفین باید واقعا زمان بگذره خودم هنوز دقیق نمیدونم واقعا کات شدیم یا نه خیلی دلم میخواد واقعا کنارش بذارم ولی یه حس دوست داشتن عمیقی هم هست که نمیشه ساده ازش گذشت. اما کامنت شایان واقعا خوب بود اما این پروسه ی کلنجار رفتن با خودش زیادی طولانی شده و خوب من واقعا ناامید شدم.

شایان پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 00:19 http://florentino.blogsky.com

یعنی اگه تقصیر تو بوده کات کردن یه اشاره طور میدی که پشیمونی، که دادی..بعد اون با خودش کلنجار میره چند روز، آخرش خودش بر می گرده. حالا تو غیر مستقیم با پروفایل یا استوری یه ندا بدی پروسه ی بازگشت کوتاه تر میشه

سپاس بی نهایت از راهنمایی خوبی که بهم کردی. با این تفاسیر فکر کنم همین الان با تغییر دادن بیوی تلگرامم از آخرین شانسم واسه بازگشتش استفاده کردم. اما اینکه جواب بده یا نه و چه قدر اصلا طول میکشه اگه قرار بشه جواب بده رو خدا داند.

اتم چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 20:36 http://thefundamentalist.blogsky.com

فقط امیدوارم برات که وارد رابطه ای نشی که ازت شادی و آرامش و عزت نفست رو بگیره. چون واقعا تنهایی بهتره.
تشخیص اینکه درچه شرایطی بهترین انتخاب چیه جزو پیچیده ترین مسائل خلقت هست.حداقل به نظر من.
راستش حس میکنم این پست یه چیزایی کم داره یا دوست نداشتی بگی. چون توی یکی از کامنت ها الان دیدم گفتی ریجکت شدم یه بار(منظورت تبریک روز مهندسه؟)

اینم که حالا TA ات شاید به حساب میاد واقعا یکمی خطریه. اینم که میگی اهل رابطه جدی هستی صادقانه به نظر خودت با چندبار صرفا حرف زدن رابطه جدی اتفاق میفته؟ میتونه مقدمه باشه ولی واقعا باید شرایط برای دوطرف به نظرم فراهم باشه.

من صرفم نظرم این هست که یکمی استراحت به ذهنت بده. امیدوارم بهترین ها برات پیش بیاد و پشیمون نباشی هیچ وقت.

قلب تنها بهتر از قلب شکسته است. من با تنهایی واقعا مشکلی ندارم فقط باید عادت کنم بهش.
منظورم از یه بار ریجکت شدن همون تبریک روز مهندس بود که خوب از طرف اون ندید گرفته شد من تقریبا بعد از هشت روز جدایی اون پیام رو دادم و انتظار بی پاسخ موندن رو واقعا نداشتم.
راستش TA در مقایسه با دلفین واقعا چیز خاصی نداره، حتی به نظرم رابطمون به کل تموم شد و دیگه با هم هیچ وقت چت نخواهیم کرد اینو یه حس خیلی قوی بهم میگه و از خودمم مطمئن هستم که اصلا بهش پیامی نخواهم داد.
خودمم نظرم اینه یه مدت تو خودم باشم و کمی واقعا فکر کنم به کارها و رفتارها و اشتباهاتم و همین طور شاید این زمان دادن باعث شه دلفین برگرده شاید اونم به فکر تغییر افتاده باشه در این صورت نمیشه وجودش رو به راحتی انکار کرد.

شایان چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 20:14 http://florentino.blogsky.com

کاتِ الکی یک دو یا حداکثر سه هفته. بستگی به خودت هم داره

کات واقعی هیچ وقت

طولانی ترین کاتی که داشتیم 21 روز بوده، بستگی به خودم داره یعنی چی؟ آخه حس میکنم اگه سمتش نرم احتمال اینکه برگرده بیشتر هست. یه بار که رفتم سمتش پس زد همین چند روز پیش منظورمه پس نباید دوباره برم سمتش درسته؟

soly چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 18:46 http://soly61.blogsky.com

چقدر خوشمزه مینویسی.خوش باشی

ممنون و متشکر، با این اوضاع نمیشه خوش بود.

اتم چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 18:38 http://thefundamentalist.blogsky.com

ببین براساس چیزهایی که گفتی اصلا نمیشه قضاوت خاصی راجب نیت اون پسر کرد.
شاید اگر یکمی تنها باشی و به خودت فرصت بدی ببینی واقعا چی میخوای کلا از زندگیت. میخوای بری توی رابطه ای نمیخوای بری. دوست داری جدی باشه یا نباشه.

از این مدل پسرا که گاهی مثل آتیش ممکنه داغ باشن و گاهی سرد مثل یخ کم نیستن. وارد شدن به این بازی همانا و حالت باخت باخت و هدر رفتن وقت همانا.

فکر کنم باید خیلی محتاط باشم یه کم شرایط پیچیده شده، راستش من اهل رابطه ی فان نیستم. خوب نه وقتشو دارم و نه حوصله و توانی که بخوام یه شکست عشقی دیگه رو به کارنامه ام اضافه کنم.یه کم گاف دادم ولی باید جمعش کنم اوضاع خطریه واقعا نمره های این ترمم حکم مرگ و زندگی هست خیلی باید مراقب باشم. فکر میکنم اون پسره هم اصلا با خودش تکلیفش مشخص نیست و بی گدار به آب زده و حالا داره سبک سنگین میکنه و یهو سرد شده شاید اونم آینده شغلی و حرفه ایش رو تو خطر دیده و الان تازه بهش فکر میکنه شاید اشتباه کرده با من این طوری برخورد کرد.

شایان چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 18:38 http://florentino.blogsky.com

وقتی بلاک میشی یعنی عصبانیه
وقتی بلاک نمیشی دو حالت داره. یا مهم نیستی..یا میخواد برگرده منتظر گذشت زمانه

بلاک نشدم پس عصبانی نیست. از طرفی یه بار ریجکت شدم پس میخواد برگرده منتظر گذشت زمان هست هم نیست. خیلی تلخ شد ولی فکر کنم مهم نیستم. اگر پسری بخواد برگرده عموما چه قدر باید زمان بگذره تا برگرده؟

آگوستینا چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 16:40 http://augustina.blogfa.com

ریواس جان راجع به کامنتت باید بگم که گاهی آدمِ چشم انتظار خیلی تلخ میشه

در مورد خودت
به نظرم تجربه ی جدید اگر کاملا از قبلی بریده باشی مثل یه نفس تازه کردن بعد از یه عالم خفگیه

باهات موافقم و گاهی وقت ها واقعا چاره ای نیست فقط باید صبر کرد به این امید که مطلوب حاصل شود.
نمیتونم به سادگی کسی رو جای دلفین بذارم. البته اینم خوبه ولی راستش رو بخوای توجهمو چندان جلب نکرد.

میم چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 15:29 http://baghegolabi.blogsky.com

کاش زود صمیمی نمیشدی بخصوص توی ایران تا با یه نفر یکم راحت صحبت کنی فکر میکنه حالا قراره حتما وارد رابطه بشی

نمیدونم چی شد یهو پیش اومد دست خودم نبود. کاش کمی محتاط تر میبودم.

تیلوتیلو چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت 15:27 http://meslehichkass.blogsky.com

شرابط بدیه
باید بیشتر مراقب باشی

آره خیلی باید مراقب باشم دست از پا خطا نکنم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.